فردا برای ما |
|
رویا یک روز وقتی از نبود تو خسته بودم .آهی کشیدم و چشمام رو بستم.
وقتی چشمام رو بستم گرمای وجودت را احساس کردم باز رویا میدیدم؛این تو بودی که به من نگاه می کردی من از خستگی توان فریاد نداشتم؛و فقط زیر لب زمزمه میکردم تو به من لبخند زدی و به سمت من آمدی آن لحظه بود که قلبم دوباره تپید آهنگ صدای گام هایت بود که با ضربات قلبم یکی شده بود حالا تو دیگر به من نزدیک بودی من گرمای دستت را روی گونه امم احساس کردم تو اشکهایم را پاک کردی و مرا در آغوش کشیدی حالا دیگر صدای زمزمه هایم را می شنیدی اما مثل اینکه تو با این زمزمه های همیشگی ام آشنا بودی چون من آغوشت را می خواستم و تو در آغوشم بودی من می خواستم گرمای تنت را احساس کنم؛ و حالا در گرمای آتش عشقت می سوختم من آرزوی پرواز با تورا داشتم؛ و حالا با تو در کهکشان ها بودم؛ امروز باز همان پرنده ی زندانی شده ام اما باز به عشق تو امید پرواز دارم نظرات شما عزیزان: |
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |